http://anjomanesheresaba.ParsiBlog.comشاعران جوان انجمن ادبي صبا. تربت جامParsiBlog.com ATOM GeneratorThu, 28 Mar 2024 20:12:21 GMTالهام جوان10110tag:anjomanesheresaba.ParsiBlog.com/Posts/149/%d8%a7%d9%8a%d9%86+%da%86%d9%86%d8%af+%d9%86%d9%81%d8%b1.../Tue, 08 May 2012 16:22:00 GMTاين چند نفر...<div dir='rtl'><p class=" " style="text-align: center;" dir="rtl"><span style="font-family: tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;">چه حس مشترکي است بين ابرها و شما،من</span></p><br><p class=" " style="text-align: center;" dir="rtl"><span style="font-family: tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;">گمان کنم کلکي است بين ابرها و شما ،من</span></p><br><p class=" " style="text-align: center;" dir="rtl"><span style="font-family: tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;">تو قهر... دل نگران من، و آسمان که سکوت است...</span></p><br><p class=" " style="text-align: center;" dir="rtl"><span style="font-family: tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;">حقيقتي الکي است بين ابرها و شما ، من</span></p><br><p class=" " style="text-align: center;" dir="rtl"><span style="font-family: tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;">دلي اسير غم تو-عشق- اين وصيت مبهم</span></p><br><p style="text-align: center;"><span style="font-family: tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;">تمام ماترکي است بين ابرها و شما،من..</span></p></div>مسئول انجمن ادبي صباtag:anjomanesheresaba.ParsiBlog.com/Posts/148/%d8%a8%d9%8a+%d8%ad%d9%88%d8%a7%d8%b3/Tue, 08 May 2012 16:22:00 GMTبي حواس<div dir='rtl'><p style="text-align: center;"><span style="font-size: medium;">دارد از دست تو مي دزد دل تنگ مرا <br />ساعت شماطه دار خانه ي مادر بزرگ <br />هرچه مي گردد،دلم از گيج، بي تاب شماست <br />سالها اين هر شبِ افسانه ي مادر بزرگ... <br />در دلم هستي ولي دلتنگ چشمت...- اين منم- <br />عشق،پاداش شبِ عيدانه ي مادر بزرگ <br />مادرم مي گفت:نبضت تا زمان دارد بخواه <br />باش صاف و ساده همچون خانه ي مادر بزرگ... </span></p></div>مسئول انجمن ادبي صباtag:anjomanesheresaba.ParsiBlog.com/Posts/147/%d9%85%d8%b2%d8%b1%d8%b9%d9%87...%d8%af%d8%a7%d8%b3...%da%af%d9%86%d8%af%d9%85/Wed, 13 Jul 2011 19:46:00 GMTمزرعه...داس...گندم<div dir='rtl'><p> </p>
<br><p><strong> بزرگيت</strong> را در آينه ديده اي ؟</p>
<br><p> و چشماني كه معصومانه به تو زل زده است ؟!</p>
<br><p> درست شبيه كسي كه در تكرار بهار</p>
<br><p> <span style="color: #ff9900;"> <strong> هميشه زرد مي ماند !</strong></span></p>
<br><p><img src="http://www.pogc.ir/Portals/0/gt/gt/81/1-%2817%29.jpg" alt="" / onload="ResetWH(this,470);"></p>
<br><p> شايد شبيه من</p>
<br><p> و سبد هايي كه به خواب نان فردا رفته اند</p>
<br><p> و تو خالي دست هايم را</p>
<br><p> به رسوا نشسته اي!</p>
<br><p> دوباره تكرار مي شود</p>
<br><p> قصه از سر خط</p>
<br><p> بنويس...</p>
<br><p> <span style="color: #99cc00;"> مزرعه </span></p>
<br><p> <span style="color: #993300;"> داس </span></p>
<br><p> <span style="color: #ffcc00;"> گندم </span></p>
<br><p> اين واژه ها نان نمي شود به سفره ام!</p>
<br><p> وقتي كه داس ها</p>
<br><p> در حسرت گندم بوي پاييز مي دهند</p>
<br><p> هر سال</p>
<br><p> <strong>تو</strong> بزرگيت را در آينه مي ديدي</p>
<br><p> <strong> و</strong> من <strong>كوچك شدنم را در بهار</strong></p>
<br><p> كه برهنه مي ماندم</p>
<br><p> اين فصل هاي زرد را ...</p>
<br><p> همچنان كه برهنه</p>
<br><p> <span style="font-size: xx-small;"> چشم هايم <strong><span style="font-size: x-small;">سقوط</span> </strong>مي كرد !</span></p>
<br><p>به روز مي شيم با نوشته اي از سركار خانم " سميه شريفي "</p>
<br><p> " س.ش مزرعه "</p>
<br><p> به اميد لبخند لذت نگاه بزرگوارتون</p>
<br><p> </p></div>الهام جوانtag:anjomanesheresaba.ParsiBlog.com/Posts/145/%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85+%d8%a8%d9%87+.../Wed, 15 Sep 2010 10:58:00 GMTسلام به ...<div dir='rtl'><P> </P>
<br><P><FONT color=#280000>حيدربابا به گاه چكاچاك رعدوبرق</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> كامواج سيل غردو كوبد به صخره فرق</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> صف بسته دختران به تماشا شوند غرق </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> از من درود بر شرف و دودمانتان</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> باشد كه نام من گذرد بر زبانتان</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> هنگام پركشيدن كبكان به آسمان</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> از زير بوته جستن خرگوش ، رم كنان</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> گاه شكفتن گل و گلخند بوستان </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> گر باشدت مجال ، دمي ياد ما بكن</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> شادي نثار اين دل ناشاد ما بكن</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> وقتي ز « باد عيد» كپرها نگون شود </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> جام «گل يخ » و « گل نوروز »بشكفد </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> ابر سفيد جامه چلان ، ديده تر كند </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> آن كو به ياد ما سلامت بود به جان </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> آلام چو كوه كشد به آسمان </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> پشتت به پشت گرمي خورشيد گرم باد</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> چشمان چشمه هاي تو گريان ، رخ تو شاد</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> نوباوگان ، به دسته گلم گو كنند ياد</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> بسپار بر نسيم ، كه آهنگ ما كند </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> شايد كه بخت خفته ي ما ديده وا كند</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> حيدر بابا ، اميد كه باشي سفيدرو </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> پيرامنت پر از گل و ريحان و باغ و جو</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> از بعد ما سلامتي توست آرزو</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> دنياست مرگ و مير و ، قضا و قدر همه </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> خيلي يتيم و خيل دگر بي پسر همه </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> ..... گوشه هايي از « سلام بر حيدر بابا » ترجمه ي ؛ كريم مشروطه چي </FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> خوش باشيد!</FONT></P>
<br><P><FONT color=#280000> </FONT></P>
<br><P> </P></div>الهام جوانtag:anjomanesheresaba.ParsiBlog.com/Posts/144/%d8%ad%d9%8a%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%a8%d8%a7.../Thu, 09 Sep 2010 15:47:00 GMTحيدربابا...<div dir='rtl'><P><FONT color=#400000>شهريار :</FONT></P>
<br><P><FONT color=#400000>شايد شهريار را بتوان آخرين شاعر غزل سراي چيره دست در ادب فارسي ناميد چرا که پس از او ديگر قالب غزل ، شاعر بزرگي به خود نديده و علاوه بر اين رفته رفته غزل جاي خود را به شعر سپيد و نيمايي سپرده و خود به شعراي سلف پيوسته است. شهريار شاعر شوريده اي است که همچون بسياري از اسلاف خويش از عشق زميني و مجازي ، به عشق آسماني و حقيقي دست يافت و اين عشق سبب شد تا گوهر وجودش در کوره سختي ها بگدازد و بر عيار آن افزوده گردد.</FONT></P>
<br><P align=justify><FONT color=#400000>استاد شهريار در شهريور ماه ???? هجري شمسي (???? هجري قمري ) در بازارچه ميرزا نصراله تبريز واقع درچاي کنار چشم به جهان گشود . دوره کودکي استاد در آغوش طبيعت و روستا سپري شد که منظومه <STRONG><A title="شعر حيدر بابا از استاد شهريار به همراه ترجمه فارسي آن ... www.asheghoone.com" href="http://www.asheghoone.com/?p=88" target=_blank>حيدر بابا</A> </STRONG>مولود آن خاطرات است. پـدرش حاجي ميرآقا خشگـنابي ، از سادات خشگـناب (روستايي در نزديک يقره چـمن) و از وکـلاي مبرز دادگـستـري تـبـريز و مردي فاضل و خوش محاوره و از خوشنويسان دوره خود و با ايمان و کريم الطبع بود. درسال ???? (هـ . ق) پدر ، سيد محمد حسين را جهت ادامه تحصيل به تبريز باز آورد و او در نزد پدر شروع به فراگيري مقدمات ادبيات عرب نمود و در سال ???? (هـ . ق) جهت تحصيل اصول جديد به مدرسه متحده وارد شد و در همين سال اولين شعر رسمي خود را سرود و سپس به آموختن زبان فرانسه و علوم ديني پرداخت و از فراگيري خوشنويسي نيز دريغ نکرد که بعدها اين تجربه در کتابت قرآن ، ثمر داد . در سيزده سالگي ( سال ????) اشعار شهريار با تخلص “بهجت” در مجله ادب به چاپ رسيد . در بهمن ماه همان سال براي اولين باربه تهران مسافرت کرده و در سال ???? به واسطه لقمان الملک جراح دردارالفنون به تحصيل پرداخت . شهريار در تهران تخلص خود را پس از دو رکعت نماز و تفال به غزل حافظ به شهريار تغيير داد که باهمان تخلص نيز به شهرت رسيد. تغيير تخلص شعري استاد شهريار را دوست ايشان آقاي زاهدي چنين تعريف مي کند : ” شهـريار نامش سيد محـمـد حسين بهـجـت تـبـريـزي است. در اوايل شاعـري ” بهـجـت ” تخـلص مي کرد و بعـداً دوباره با فال حافظ تخـلص خواست که دو بـيت زير شاهـد از ديوان حافظ آمد و خواجه تخـلص او را ” شهـريار” تعـيـيـن کرد:<BR></FONT><FONT color=#400000><STRONG>که چرخ سکه دولت به نام شهـرياران زد<BR>روم به شهـر خود و شهـريار خود باش</STRONG><BR>شهريار در کنار سرودن شعر و تحصيل در دارالفنون به فراگيري موسيقي و علوم ديني نيز اشتغال داشت . وي از بدو ورود به تهران بااستاد ابوالحسن صبا آشنا شد و نواختن سه تار و مشق رديف هاي سازي موسيقي ايراني را از او فرا گرفت ، و همزمان در مسجد سپه سالار و د رحوزه درس شهيد سيد حسن مدرس به ادامه تحصيل علوم ديني پرداخت. در سال ???? با ورود به مدرسه طب ، زندگي شورانگيز و پرفراز و نشيب او آغاز شد . در اين سال ها بود که شهريار دل در گرو عشقي نهاد که اگرچه فرجامي نداشت ولي وي را به عشقي والاتر و پرشکوه تر رهنمون شد اوکه تا کـلاس آخر مـدرسهً طب تحـصيل کرده و در چـند مريضخانه هـم مدارج اکسترني و انترني را گـذرانده بود ، د رسال آخر به عـلل عـشقي و ناراحـتي خيال و پـيشامدهاي ديگر از ادامه تحـصيل محروم شده است و با وجود مجاهـدت هـايي که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـيب و تکـميل اين يک سال تحصيل شد، معـهـذا شهـريار رغـبتي نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتي بـشود. چـنـد سالي در اداره ثـبت اسناد نيشابور و مشهـد خـدمت کرد و از سال ???? در بانک کـشاورزي تهـران شروع به کار کرد. اصولاً شرح حال و خاطرات زندگي شهـريار در خلال اشعـارش خوانده مي شود و هـر نوع تـفسير و تعـبـيـري کـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگي او نزديک است و حقـيـقـتاً حيف است که آن خاطرات از پـرده رؤيا و افسانه خارج شود. گو اينکه اگـر شأن نزول و عـلت پـيـدايش هـر يک از اشعـار شهـريار نوشـته شود در نظر خيلي از مردم ارزش هـر قـطعـه شايد ده برابر بالا برود، ولي با وجود اين دلالت شعـر را نـبايد محـدود کرد. شهـريار يک عشق اولي آتـشين دارد که خود آن را عشق مجاز ناميده. در اين کوره است که شهـريار گـداخـته و تصـفيه مي شود. غالـب غـزل هـاي سوزناک او، که به ذائـقـه عـمـوم خوش آيـنـد است، يادگـار اين دوره است. اين عـشـق مـجاز اسـت کـه در قـصـيـده ( زفاف شاعر) کـه شب عـروسي معـشوقه هـم هـست، با يک قوس صعـودي اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفاني و الهـي تـبديل مي شود. ولي به قـول خودش مـدتي اين عـشق مجاز به حال سکـرات بوده و حسن طبـيـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولي براي او تجـلي کرده و شهـريار هـم با زبان اولي با او صحـبت کرده است.</FONT></P></div>الهام جوانtag:anjomanesheresaba.ParsiBlog.com/Posts/143/%d8%af%d9%88%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87+%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85.../Thu, 09 Sep 2010 15:36:00 GMTدوباره سلام...<div dir='rtl'><P> </P>
<br><P><FONT color=#0093d9>سلام</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9>تبريك مي گم به تك تكتون ماهي رو كه گذشت</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9>تبريك مي گم عيدي كه پيشاپيش نگاه پر محبتتون نشسته</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9>بهانه ي امروز مژده ي تازگيه وب صباست با موضوع شاعر بزرگ كه با « حيدر بابا » مشهوره</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9>« محمد حسين شهريار » :</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9>هرچند كه مجموعه ي تلويزيونيش رو مطمئنم خيلي هاتون ديديد اما يه مدت حالو هوامونو به آسمون دلش گره مي زنيم</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9>همونطور كه مي دونيد 27 / شهريور ماه جشن تولدش رو پيش روي داريم . پس اين تازگي بي صوابم نيست!</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9></FONT> </P>
<br><P><FONT color=#0093d9> خوشحالم كه بازم به روي مهرتابانتون لبخندي زدمو سلامي عرض شد</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9> همراه با شهريار لذت ببريد. راستي رنگ شهريار رو</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9> قهوه اي انتخاب مي كنم به رنگ</FONT></P>
<br><P><FONT color=#0093d9> « حيدر بابا »</FONT></P></div>الهام جوانtag:anjomanesheresaba.ParsiBlog.com/Posts/142/%d8%ad%d8%b1%d9%81+%d8%a2%d8%ae%d8%b1.../Wed, 21 Jul 2010 19:31:00 GMTحرف آخر...<div dir='rtl'><P> <img height=397 src="http://www.tarikhsazan.com/uploader/images/vtbfods7wwre75h2pfat.jpg" width=336 onload="ResetWH(this,470);"><FONT color=#008000> </FONT></P>
<br><P><SPAN style="COLOR: green">اميدوارم توي اين چند مطلب ، هر چند كوتاه ، ذره اي از بزرگيشو يادآور شده باشم .</SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green">بازم با سهراب عزيز به روز خواهيم شد.</SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green">تا دوباره اي از سهراب </SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"> اميد دارم خداوندٍ پشت درياها </SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green">پشت شقايق ها و روي تمام كاج هاي بلند نگه دار چشم هاتون باشه.</SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green">دل نگرانيه سهراب يادتون نشه؛</SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"> <STRONG> چشم ها را بايد شست!</STRONG></SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"><STRONG> آب را گل نكنيد!</STRONG></SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"> با ايمان به اينكه ؛</SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"> شاعران وارث آب و خرد و روشني اند.</SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"> سهرابي كه فكر كنيد سخت ترينهام آبي مي شن</SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"> و اين يعني آرامش </SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"> يعني <STRONG>خداوند...</STRONG></SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"><STRONG> </STRONG></SPAN></P>
<br><P dir=rtl style="DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><SPAN style="COLOR: green"><STRONG></STRONG></SPAN> </P></div>الهام جوانtag:anjomanesheresaba.ParsiBlog.com/Posts/141/%d8%a2%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%87+%d8%a8%d9%8a%d8%a7.../Wed, 21 Jul 2010 00:00:00 GMTآهسته بيا...<div dir='rtl'><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4></FONT> </PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>به سراغ من اگر مي آييد.</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>پشت هيچستانم!</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>پشت هيچستان جايي است.</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>پشت هيچستان رگ هاي هوا پر قاصدک هايي است</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>که خبر مي آرند از گل واشده در دورترين بوته خاک</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>روي شن ها هم نقش سم اسبان سواران ظريفي است که صبح</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>به سر تپه معراج شقايق رفتند</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>پشت هيچستان چتر خواهش باز است </FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>تا نسيم عطشي در بن برگي بدود</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>زنگ باران به صدا مي آيد</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>آدم اينجا تنهاست</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>و در اين تاريکي سايه ناروني تا ابديت جاري است</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4></FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>به سراغ من اگر مي آييد نرم و آهسته بياييد</FONT></PRE></DIV>
<br><DIV align=center><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4>مبادا ترک بردارد چيني نازک تنهايي من</FONT></PRE><PRE><FONT face=Arial color=#008000 size=4></FONT></PRE><PRE><FONT color=#008000></FONT> <img height=653 alt="سنگ قبر مزار سهراب سپهري sohrab sepehri sange ghabr" src="http://www.sohrab-sepehri.com/pictures/archives/Sange%20ghabr/18.jpg" width=488 onload="ResetWH(this,470);"></PRE>
<br><DIV align=right><PRE><SPAN style="FONT-SIZE: 12pt; FONT-FAMILY: "Times New Roman";"> ... <SPAN style="COLOR: green">تازه تازه از سهراب « سنگ قبر جديد»</SPAN><SPAN style="COLOR: green">به فال نيك مي گيريم و تبريك مي گم خونه تكونيه سهراب رو...</SPAN></SPAN></PRE></DIV></DIV></div>الهام جوان